{ عن حذيفة بن اليمان أنه قال: الذين نفروا برسول الله ناقته في منصرفه من تبوك أربعة عشر أبو الشرور و أبو الدواهي و أبو المعازف و أبوه و طلحة و سعد بن أبي وقاص و أبو عبيدة و أبو الأعور و المغيرة و سالم مولى أبي حذيفة و خالد بن وليد و عمرو بن العاص و أبو موسى الأشعري و عبد الرحمن بن عوف و هم الذين أنزل الله عز و جل فيهم و هموا بما لم ينالوا}
از حذیفه بن الیمان نقل شده است که فرمود :کسانی که شتر پیامبر را ترساندند وقصد کشتن پیامبر را داشتند در هنگام برگشتن از جنگ تبوک 14 نفر بودند ابوالشرور و ابوالدواهی و ابوالمعازف و پدر ابوالمعازف و طلحه و سعدبن ابی وقاص و ابوعبیده و ابوالاعور و مغیره و سالم مولی ابی خذیفه و خالدبن ولید و عمربن العاص و ابوموسی اشعری و عبدالرحمن بن عوف واین قول خداوند در باره انها نازل شده است{و چیزی را می خواستند که به ان نرسیدند}
الخصال ؛ ج2 ؛ ص499
علامه مجلسی گفته است که منظور از سه نفر اول ابوبکر و عمر و عثمان میباشد و منظور از پدر ابوالمعازف معاویه است که مجازی می باشد و یا منظور از ابوالمعازف و ابوه معاویه و ابوسفیان باشند که این احتمال بهتر است.
جریان اینطور است که پیامبر هنگام بر گشتن از جنگ تبوک به گردنه کوه رسیدند پیامبر فرمودند که کسی قبل از من عبور نکند اول من عبور کنم بعد شما بیایید که عده ای از منافقین از این فرصت استفاده کرده و در دامنه کوه کمین کرده و مشکها را از ریگ پر کرده و میخواستند که هنگام عبور پیامبر مشکهارا رها کرده و شتر پیامبر از صدای مشکها ترسیده و رم کند و پامبر را به پرتکاه انداخته و او را بکشند و همراه پیامبر ابوذر و خذیفه بودند که شبانه از گردنه عبور میکردند منافقین را دیده و شناختند.واین ماجرا در کتابهای شیعه فراوان نقل شده است که شاهدی هم از کتابهای اهل سنت بر ان وجود دارد که ابن حزم اندلسی در کتاب المحلی جلد 12 صفحه 160 میگوید.
وَأَمَّا حَدِيثُ حُذَيْفَةَ فَسَاقِطٌ، لِأَنَّهُ مِنْ طَرِيقِ الْوَلِيدِ بْنِ جُمَيْعٍ - وَهُوَ هَالِكٌ - وَلَا نَرَاهُ يَعْلَمُ مَنْ وَضَعَ الْحَدِيثَ فَإِنَّهُ قَدْ رَوَى أَخْبَارًا فِيهَا أَنَّ أَبَا بَكْرٍ، وَعُمَرَ، وَعُثْمَانَ، وَطَلْحَةَ، وَسَعْدَ بْنَ أَبِي وَقَّاصٍ - رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ - أَرَادُوا قَتْلَ النَّبِيِّ - صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ - وَإِلْقَاءَهُ مِنْ الْعَقَبَةِ فِي تَبُوكَ - وَهَذَا هُوَ الْكَذِبُ الْمَوْضُوعُ
اما حدیث حذیفه ساقط است چون از طریق ولید بن جمیع نقل شده و او دروغگو است و حدیث را جعل کرده است و او اخباری را نقل کرده که در ان امده عمر و ابوبکر و عثمان و طلحه و سعدبن ابی وقاص میخواستند پیامبر را بکشند.
ابن حزم میگوید چند روایت ولی انهارا ولیدبن جمیع نقل کرده و او انسان درستی نیست اما خیلی از رجال شناسان اهل سنت ولیدبن جمیع را توثیق و او را مورد اطمینان دانسته اند که از ان جمله ابن حبان نام او را در ثقاتش {ج5 ص492} اورده و همچنین حافظ المزی در کتاب تهذیب الکمال {جلد 31 ص 36}می گوید احمد بن حنبل و ابوداود و ابوذرعه گفته اند ولید بن جمیع عیبی ندارد و یحیی بن معین و عجلی گفته اند ثقه است و ابو حاتم گفته صالح الحدیث است .حال با این شواهد ایا میتوان این افراد را خلیفه خدا و رسولش خواند و دین و دنیای مسلمانان را به انها سپرد.